English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power level indicator U توان نما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exponent U توان
exponent U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents U توان
exponents U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
cube U توان سوم
cubes U توان سوم
perhaps U توان بود
perchance U توان بود اتفاقا
integrated U نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
original U که از آن می توان کپی گرفت
originals U که از آن می توان کپی گرفت
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
throughput U توان عملیاتی
throughput U توان
logical U یری توان پردازش موتور واسط
potential U توان
flop U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
physical U توان و رسانه ارسال سیگنال را بیان میکند
layer U لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
layers U لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
micro U کامپیوتر کم توان
micros U کامپیوتر کم توان
power U توان نیرو
power U توان برقی
power U توان
power U قوه یا توان
power U حذف توان کامپیوتر
power U توان از دست رفته
powered U توان نیرو
powered U توان برقی
powered U توان
powered U قوه یا توان
powered U حذف توان کامپیوتر
powered U توان از دست رفته
powering U توان نیرو
powering U توان برقی
powering U توان
powering U قوه یا توان
powering U حذف توان کامپیوتر
powering U توان از دست رفته
powers U توان نیرو
powers U توان برقی
powers U توان
powers U قوه یا توان
powers U حذف توان کامپیوتر
powers U توان از دست رفته
volt U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
rehabilitation U توان بخشی
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
pace U حفظ توان
paced U حفظ توان
paces U حفظ توان
signal U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signaled U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signalled U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
watt U واحد توان در سیستم متریک
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحد توان در سیستم متریک
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
biased U ارزش توان در یک عدد اعشاری
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
caravan U واگن بزرگ یدک که می توان در ان زندگی کرد
caravans U واگن بزرگ یدک که می توان در ان زندگی کرد
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
sprites U اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
purchasing power U توان خرید
peak U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaking U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaks U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
LSD U رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
valence U توان ارزش
build up U بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up U بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups U بالا بردن توان رزمی نیروها
horsepower U توان اسب
fuse U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
square U مربع توان دوم
squared U مربع توان دوم
squares U مربع توان دوم
squaring U مربع توان دوم
volatile U حافظه داده پرداز الکترونیکی که با قطع توان الکتریکی پاک میشود
Other Matches
eight bit system U کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter U دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings U توان نامی توان قدرت
rating U توان نامی توان قدرت
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
capacitance U توان
oligotrophic U کم توان
equipotent U هم توان
p U توان
high-powered U پر توان
isoelectric U هم توان
ambidextrous U دو سو توان
vigour U توان
potency U توان
ambidextral U دو سو توان
low power U توان کم
vigor U توان
vim U توان
effective power U توان موثر
wattles power U توان کور
idle power U توان کور
heating power U توان حرارتی
horse power U توان موتور
idle current wattmeter U توان کورسنج
electric power U توان برقی
flexural strength U توان خمشی
exponentiation U به توان رساندن
fluctuating power U توان نوشی
h.p. U توان اسب
engine rating U توان موتور
i^ r loss U اتلاف توان
engine performance U توان موتور
i. and evdevolution U توان یابی
explosive power U توان انفجاری
dynomometer U توان سنج
biological potential U توان زیستی
apparent power U توان فاهری
albedo U توان بازتاب
aerobic power U توان هوازی
active power U توان موثر
potency U توان جنسی
omnipotent U همه توان
inputted U توان ورودی
input U توان اولیه
capacity range U حیطه توان
circuit breaking capacity U توان قطع
complex power U توان مختلط
dispersive power U توان پاشندگی
discriminating power U توان افتراق
cosine meter U توان سنج
brake horsepower U توان مفید
constant power U توان دائمی
constant power U توان ثابت
connected load U توان اتصال
compression strength U توان فشاری
complex power U توان موهومی
inputted U توان اولیه
input U توان ورودی
increase of output U افزایش توان
true power U توان حقیقی
thermal power U توان حرارتی
tensile strength U توان کششی
sounp power U توان صوتی
resolution power U توان تفکیک
received power U توان دریافتی
real power U توان موثر
real power U توان حقیقی
reactor output U توان راکتور
reactive volt amperes U توان هرز
true power U توان متوسط
true power U توان واقعی
power U توان [ریاضی]
exponent U توان [ریاضی]
wattmeter U توان سنج
wattless power U توان هرز
vector power U توان برداری
useful power U توان مفید
reactive power U توان راکتیو
reactive power U توان واکنشی
reactive power U توان هرز
potential energy U نهان توان
physical medicine U طب توان بخشی
output power U توان خروجی
out put U توان دستگاهها
motor output U توان موتور
microcomputer U کامپیوتر کم توان
maximum available powere U توان حداکثر
low power U توان کوچک
light output ratio U توان نور
interference power U توان پارازیت
input power U توان ورودی
power circuit U مدار توان
simple circuit U مدار توان
rated output U توان نامی
puissance U توان قدرت
power output U توان خروجی
power loss U اتلاف توان
power level U تراز توان
power function U تابع توان
power factor U ضریب توان
power endurance U توان استقامت
to the power of [three] U به توان [سه] [ریاضی]
indicated horsepower U توان فاهری
ratings U سنجش توان
rating U سنجش توان
recruitment U توان گیری
instantaneous power U توان لحظهای
labor power U توان نیروی کار
electrode dissipation U اتلاف توان الکترد
motor rating U توان نامی موتور
dynamometer instrument U توان سنج برقی
electrodynamometer U توان سنج برقی
effective through put U توان عملیاتی موثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maxvo U حداکثر توان هوازی
hecto U پیشوندی معادل 01 به توان 2
n.h.p. U توان اسمی دستگاه
horsepower hour U توان اسب در ساعت
grid driving power U توان کنترل شبکه
friction horse power U توان تلف شده
kickback power supply U توان اور بازگشت
flyback power supply U توان اور بازگشت
power amplifying circuit U مدار تقویت توان
output per unit of displacement U توان در واحد جابجایی
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
power factor correction U تقویت ضریب توان
power factor meter U سنجه ضریب توان
octillion U توان هشتم میلیون
nano U پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
power of alternating current U توان جریان متناوب
unity power factor U ضریب توان واحد
vertical parity check U مقابله توان عمدی
acid base balance U توان اسیدی- بازی
absorption dynamometer U توان سنج جذبی
attrition U کاهش توان رزمی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
wattless power U توان راکتیو یا غیرموثر
root U توان کسری یک عدد
parameter U ولتاژ یا توان یک سیستم
roots U توان کسری یک عدد
parameters U ولتاژ یا توان یک سیستم
exponentiate U به توان رساندن [ریاضی]
transmission dynamometer U توان سنج انتقالی
failures U مین توان الکتریکی
resolving power U توان تفکیک تلسکوپ
cradle dynamometer U توان سنج جعبهای
specific rotatory power U توان چرخشی ویژه
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
tera U پیشوندی برای 01 به توان 21
battery output U توان برونداد باطری
atto U پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
torsion dynamometer U توان سنج پیچشی
failure U مین توان الکتریکی
reactive power U توان غیر فعال
at the top of one's bent U تا انجا که می توان تحمل کرد
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
output per unit of displacement U توان در واحد تغییر مکان
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
potentiometer U توان سنج ولتاژ برق
pico U پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
positive sequence power in a three phase U توان مستقیم مدار سه فازی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
to the best of ones ability تا جایی که کسی توان آن را دارد
to all a U تا انجاکه می توان دید فاهرا
bel U واحد شدت نسبی توان
indicated horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
amplifying U افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
blackout U از دست رفتن توان الکتریکی
blackouts U از دست رفتن توان الکتریکی
amplify U افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
deaden U کم توان کردن صوت یا رنگ
deadened U کم توان کردن صوت یا رنگ
deadens U کم توان کردن صوت یا رنگ
strength U توان رزمی تعداد نفرات
amplifies U افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
california bearing ratio U توان باربری نسبی کالیفرنیا
amplified U افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
capacity U توان حیطه کار ماشین
capacities U توان حیطه کار ماشین
isotonic U دارای اهنگ مساوی هم توان
to lose patience U تاب و توان رااز دست دادن
dynamometer U وسیله اندازه گیری توان شفت
exponentiation U یک عدد پایه را به توان خاص رساندن
No use striving against fate. <proverb> U با قضا و قدر نمى توان جنگید .
fluctuating power of a polyphase system U توان نوشی مدار چند فازی
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
rated altitude U ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
fade U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
cosine meter U دستگاه اندازه گیری ضریب توان
variance U میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
One may do just about anything by sheer force of money. U به ضرب پول همه کار می توان کرد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com